تکرار سیاست حیازدایی رضاخان در دهۀ چهارم انقلاب! / زمینههای قانون کشف حجاب در ایران تا دلایل لغو آن
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۵۹۵۳۰۴
آن روز اگر قدرت قلدری رضاخان به یک ضد ارزش قامت قانون داد، امروز جریان نفوذ با بهرهگیری از فضای مجازی و حتی مدلینگها سعی در استحالۀ فرهنگی به ویژه بیعفتی دارد. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، 17 دی 1314 سالروز اجرای طرح استعماری حذف حجاب به دست رضاخان است. واقعه کشف حجاب سلسله وقایعی است که به دنبال تصویب قانونی در 17 دی 1314ش در ایران رخ داد و به موجب آن، زنان و دختران ایرانی از استفاده چادر، روبنده و روسری منع شدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زمینههای پیدایی مسئله کشف حجاب، پیشینهای به وسعت تاریخ مدرن غرب دارد، چه اینکه این چالش از دستاوردهای عصر جدید و یا بهتعبیری دوران مدرنیته شناخته میشود. در بُعد معرفت دینی در این عصر که از سده 15 تا سده 20 میلادی را در بر میگیرد، با تلاش جنبشهای سرمایهداری و الحادی آموزههای دین که جهت تعالی روح انسان تنظیم شده بود، به حاشیه رفت و تبدیل به اموری انتزاعی و غیرکاربردی شد. در این عصر، مکتب مدرنیسم با شعار تجددگرایی، با القای این مسئله که باید بهدنبال فرهنگ و تمدن جدید بود، سعی کرد از سنتهای گذشته که بر اساس آموزههای نسبیِ ادیان شکل گرفته بود عبور و عصر جدیدی را با محوریت «انسان، نه خدا»، و «مادیت، نه معنویت» آغاز کند؛ از اینرو رکن جهانبینی مدرنیسم این است که انسان، سعادت و کامیابی را در آبادسازی دنیای خود و تغییر آن بر وفق خواستههایش بیابد، از این جهت دنیاگرایی (سکولاریزم)، سنتستیزی و یا دینزدایی رکن اصلی این مکتب شناخته شد. از جمله مهمترین گزارههای مدرنیسم مسئلۀ برابری حقوق زن و مرد برای ورود بیضابطه به جامعه و بعد تغییر در پوشش او بود.
خبرگزاری تسنیم به مناسبت این روز با دکتر نیره قوی، مدیر گروه انقلاب پژوهشگاه فرهنگ و معارف و نیز نویسنده کتاب "ضوابط پوشش در دانشگاههای جهان" گفتوگویی ترتیب داد. در این مصاحبه، بررسی زمینهها، بسترها و فرآیند شکلگیری قانون بیحجابی در ایران تا عصر کنون مورد توجه قرار گرفت.
مشروح آن را در ادامه میخوانید.
* همانطور که میدانیم اندیشه مدرن که از غرب آغاز شد، به دنبال دینزدایی بود و به سرعت نیز مرزهای جغرافیایی را پیمود. مدرنیته چه تأثیری بر گرایشهای امثال آتاتورک و رضاخان گذاشت؟
این مسئلهای که اشاره داشتید، در واقع زمینههای شکلگیری کشف حجاب است. مبانی مدرنیته به گونهای است که دین و آموزههای دین را مانع پیشرفت میداند. در عصر رضاشاهی غرب سعی داشت به اسم مدرن کردن جوامع، تغییر فرهنگ را به ویژه در مناطق اسلامی در دستور کار قرار دهد. آنها به این نتیجه رسیدند که با تغییر فرهنگ و اندیشه جوامع، میتوان ذائقه مردم را تغییر داد. این استراتژی بلندمدتی بود که غرب دههها پیش گرفت، به گونهای است که در عصر ناصرالدین شاه تحولاتی را در سطح کلان درون نظام و نیز سایر جوامع آسیایی مشاهده میکنیم.
در عصر رضاشاهی غرب سعی داشت به اسم مدرن کردن جوامع، تغییر فرهنگ را به ویژه در مناطق اسلامی در دستور کار قرار دهد. آنها به این نتیجه رسیدند که با تغییر فرهنگ و اندیشه جوامع، میتوان ذائقه مردم را تغییر داد.
نشریه میرزا مَلکُمخان ابلاغیه دولت ایران بود
وقتی تحولات اصلاحی به تقلید از غرب را درون کشورمان توسط افرادی همچون میرزا مَلکمخان میبینیم، عجیب است. او نوشتههای خود را در قالب نشریه «قانون» آن هم از انگلستان چاپ میکرد و در واقع این نشریه، ابلاغیهای برای نظام ما بود. از این جهت ورود اندیشه مدرنسازی و تغییر ذائقه در عصر قاجار صورت میگیرد. هر آنچه که مَلکمخان و اندیشه اصلاحی مَلکمخانی در دینزدایی و تغییر ذائقه نسبت به فرهنگ صورت میدهد، در مقابل او، اندیشمند بزرگواری مثل سید جمال الدین اسدآبادی را میبینید که در جهت بیداری و احیای هویت اسلامی تلاش میکند. این آگاهیبخشی با هدف احیای هویت اسلامی در مقابله با همان اندیشۀ ملکمخانی است. سیدجمال علاوه بر ایران، به سرزمینهای دیگر همچون افغانستان، پاکستان، عربستان، ترکیه و حتی کشورهای غربی سفر کرد؛ این مسئله نشان میداد اندیشۀ مدرن چگونه مرزهای اسلامی و جوامع را میدرید. از این جهت سید جمال با هشیاری بحث همبستگی و همگرایی شیعه و سنی را برای احیای هویت دینی مطرح میکند.
هر آنچه که مَلکمخان و اندیشه اصلاحی مَلکمخانی در دینزدایی و تغییر ذائقه نسبت به فرهنگ صورت میدهد، در مقابل او، اندیشمند بزرگواری مثل سید جمال الدین اسدآبادی را میبینید که در جهت بیداری و احیای هویت اسلامی تلاش میکند. غرب در آن مقطع زمانی خیلی به بحث پوشش ورود نکرده بود، اما کم کم نسبت به روشهای خود تجدید نظر میکند و به این نتیجه میرسد تغییر فرهنگ میتواند از عنصری به نام تغییر پوشش هم بهره ببرد.
* برای موضوع کشف حجاب، چه مراحلی طی شد؟ آیا فرآیندی را در کشورمان طی کرد؟
غرب در آن مقطع زمانی خیلی به بحث پوشش ورود نکرده بود، اما کم کم نسبت به روشهای خود تجدید نظر میکند و به این نتیجه میرسد تغییر فرهنگ میتواند از عنصری به نام تغییر پوشش هم بهره ببرد. به همین دلیل شما میبینید امانالله در افغانستان، آتاتورک در ترکیه و رضاخان در ایران با ترفندهایی تلاش دارند مردم از پوشش رسمی خود فاصله بگیرند. سیاست آنها اینچنین بود که اگر این کار به صورت منظم و برنامهریزی شده جواب داد که هیچ؛ وگرنه با زور مردم را مجبور به تغییر پوشش کنند. تغییر پوشش یک قسمت از سناریو بود.
در ایران زمانی که قاجار میرود و پهلویها روی کار میآید، از کلان نظام را تغییر میدهند و اصلاحات مدنظر خود را آغاز میکنند و جامعه را بهسوی مدرنیزاسیون سوق میدهد.
زمانی که رضاخان به ترکیه میرود، ترکها را نسبت به خود پیشرفتهتر میبیند. متأسفانه تمام عقبماندگی جامعه آن دوران ایران را به دین نسبت میدهد؛ پس کار خود را از تغییر پوشش آن هم از مردان آغاز میکند. تغییر پوشش رضاخان از سال 1307 تا 1314 ادامه دارد. او کارش را از ادارات دولتی آغاز میکند و میرسد به جایی که قانون کشف حجاب بانوان در سال 1314 تصویب میشود. منتها مهم این است که آیا این تغییرات به همان جا ختم میشود؟ رضاخان پیشرفت جامعه را در پس زدن ارزشهای دینی همچون حجاب معرفی کرد. او یک زمانی با فشار و اجبار حتی با قتل میخواهد این ارزش الهی را به نفع فرهنگ غرب زیر پا بگذارد؛ لذا از غرب عاریت میگیرد.
زمانی که رضاخان به ترکیه میرود، ترکها را نسبت به خود پیشرفتهتر میبیند. متأسفانه تمام عقبماندگی جامعه آن دوران ایران را به دین نسبت میدهد؛ پس کار خود را از تغییر پوشش آن هم از مردان آغاز میکند. او کارش را از ادارات دولتی آغاز میکند و میرسد به جایی که قانون کشف حجاب بانوان در سال 1314 تصویب میشود.
جالب اینجاست که این قانون از سال 1314 تا 1323 تداوم داشت و پس از آن لغو شد. این مسئله ناشی از فرهنگ ایرانی اسلامی ما است که سعی داشت مبتنی بر آموزههای قرآن و عترت عمل کند. نکتۀ مهم اینجاست که در دورۀ دوم پهلوی، هرچند قانون آن وجود ندارد، اما سیاستها، عملکردها و حمایت برای مدرنیزاسیون در جامعه از جمله رفتن بهسوی بیعفتی و حیازدایی عملاً اِعمال و بعد حمایت میشود و جامعه به آن سمت و سو حرکت میکند. منتها در کنار آن، همیشه انسانهای موجه، انسانهای مؤمن و متدین توانستند این ارزش را از قانون محو کنند. منتها سیاستهای حمایتی و لایههای پنهان حکومت پهلوی دوم سبب شد جامعه به آن سو حرکت کند.
امام (ره) حضور اجتماعی زنان را مشروط به ارزشهای الهی میکنند
ما ببینیم چه تحولی سبب میشود که این فرهنگ تغییر کند. انقلاب اسلامی نقطۀ اوج و در واقع نقطۀ عطفی است برای آنکه ارزشهای الهی در کلان نظام قانونمند شود. اصل 4 قانون اساسی گویای آن است تمام قوانین در نظام جمهوری اسلامی ایران اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باید تحت اسلام باشد و این اصل حاکم بر تمام دیگر اصول قانون اساسی است. از این جهت امام در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی وجوب حجاب را به سبک ارشادی و فقهی مطرح میکنند و هنوز در سطح قانون عنوان نکردند. حضور اجتماعی زنان را مشروطبه ارزشهای الهی میکنند. در هر صورت این امر به مرور زمان قانومند میشود.
* متأسفانه اکنون مشاهده میکنیم گروههایی به اسم اصلاحات همان سیاستها را پیگیری میکنند
امر حجاب، هم پشتوانه دینی دارد و هم ارزش اخلاقی است. اگر انسان سکولاری فرد عفیفی باشد، باید خود را پایبند عفاف کند. ما از دهۀ سوم انقلاب به این سو به طور قطعی میبینیم دوباره تغییر ذائقه و فرهنگ نه در قالب و قامت قانون بلکه در قالب بهرهگیری از دیگر روشها و هجمههای نرم و نیز با روش متفاوت به سمت عفتزدایی حرکت میکند. ما باید دقت کنیم وقتی تغییر ذائقه و فرهنگ برای نسلی آغاز شود، تغییر مجدد آن راحت نیست.
آن روز اگر قدرت قلدری رضاخان به یک ضد ارزش قامت قانون داد، امروز جریان نفوذ بسیار هوشمندانه و با بهرهگیری از فضای مجازی، رسانه و حتی مدلینگها سعی در استحالۀ فرهنگی به ویژه بیعفتی دارد.
افرادی هم هستند که در ظاهر اندیشههای اصلاحی دارند و قصد دارند جامعه را بهسوی غربیسازی ببرند. به نظرم باید دستگاههای نظارتی هم وارد کار شوند و این وضعیت نامطلوب فعلی را به سوی وضعیت مطلوب سوق دهند. آن روز غرب به واسطه مستبدین داخلی سیاستهای خود را اعمال میکرد، امروز راهبردشان به واسطۀ خط نفوذ تغییر کرده اما متوقف نشده است. لازمه تقابل با این جریان، ایجاد گفتمان نرم در آموزههای اسلامی و انقلاب اسلامی است.
ماجرای مبارزه با عفاف و حجاب در دوران پهلوی/ کشف حجاب، رهآورد سفر خارجی رضاخان بودانتهایپیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: عفاف و حجاب عفاف و حجاب تغییر ذائقه تغییر فرهنگ احیای هویت تغییر پوشش دین زدایی سیاست ها کشف حجاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۵۹۵۳۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلمِ متفکر
۱۲ اردیبهشت ماه، سالگرد ترور آیتالله مرتضی مطهری، تئوریسین جمهوری اسلامی ایران است. شخصیت متفکر، محقق، عالم، نویسنده، مدرس و دانشمند اسلامشناسی که به گفته رهبر انقلاب «نظام جمهوری اسلامی، بر پایه آن تفکر و برداشتی از اسلام بنا شده که آقای مطهری آن را ارائه کرده است».
به گزارش خبرگزاری ایمنا، علامه شهید مرتضی مطهری (ره) از دو جهت در روند نهضت اسلامی مردم ایران که به پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ انجامید، نقشی اساسی ایفا کرد؛ یکی از این جهت که وی در جایگاه نظریهپردازی و تولید فکر دینی قرار گرفت و توانست هم بسیاری از کنشگران سیاسی این نهضت را از فروغلتیدن در اندیشههای مارکسیستی و الحادی و التقاطی بازدارد و هم به اشکالات و شبهات نظری ساخته و پرداخته شده از سوی فعالان گفتمان مارکسیستی و التقاطی پاسخ متقن گوید؛ دیگر اینکه شهید مطهری از جهت تصمیمسازی سیاسی کلان و راهبردی، در مرتبه پس از امام خمینی (ره) قرار داشت؛ چراکه امام، اعتمادی وصفناپذیر به وی داشت. به سبب همین منزلت تئوریک و جایگاه سیاسی، میباید آرا و نظریات شهید مطهری را با حساسیت و دقتی وافر مطالعه کرد و اعتنا و اتکایی درخور، نسبت به آنها روا داشت.
مطهری در عین داشتن نگاههای نوآورانهای که از چهارچوب زمانه نیز فراتر بود، خطوط قرمز و اصول ثابتی داشت؛ بهگونهای که میتوان گفت ایدئولوژی مطهری به هیچ قیمتی خریدنی نبود؛ در خاطرات نزدیکان شهید آمده است: «نفر دوم انقلاب و تنها کسی که استدلالهای او را امام (ره) بدون بحث میپذیرفت، مرتضی مطهری بود».
مطهری نه صرفاً یک مبارز انقلابی و کنشگر مدنی بلکه یک نظریهپرداز جامعالکمالات و عقل و مغزِ متفکر انقلاب اسلامی بود؛ او فهمیده بود که مبارزات میدانی و عینی و عملگرایانه را بسیاری میتوانند انجام دهند، اما مواجه با افکار مارکسیستی و سکولاریستی کار هرکسی نیست؛ نظریهپرداز افق تاریخی خلق میکند و مطهری در زمانه پرتلاطم خود، تفکر دینی را از زوال و انحراف نجات داد و با سرآمدان جریانات الحادی دست به گریبان شد.
مبانی فکری و سیاسی جمهوری اسلامی مبتنی بر دیدگاههای اندیشمندانی همچون مطهری است؛ وی در باب مسئله اسلامیت و جمهوریت اینطور میگوید: «کلمه جمهوری (شکل) و اسلامی (محتوای) آن را مشخص می کند. جمهوری یعنی حکومتی که مردم حق انتخاب دارند، رئیس حکومت موقتی است و هرچند سال عوض می شود. اسلامی هم یعنی اداره حکومت با اصول و مقررات اسلامی و حرکت در مدار اصول اسلامی»؛ او حکومت اسلامی را ادامه حرکت انبیاء و اولیاء (ع) میداند.
استاد مطهری این اصل دموکراسی را هم که مردم باید بر حاکمان نظارت داشته باشند، می پذیرد و می گوید: «هر مقام غیر معصومی که در وضع غیر قابل انتقاد، قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام».
مطهری طرح همبستگی دین و سیاست و آگاهی سیاسی را ضرورت شرعی اعلام می کند و جدایی دین و سیاست را طرح عاملان استعمار قلمداد میکند. به نظر وی، اسلام هنگامی قادر است در مقابل نظام های الحادی مقاومت کند که به صورت فلسفه زندگی حکومت کند و به گوشه مساجد و معابد محدود نباشد.
گروهک فرقان که به سرکردگی اکبر گودرزی مسئولیت به شهادت رساندن استاد مطهری را به عهده گرفت، در حالی یکی از علل واهی این ترور را چنین میخواند: «چون در منطقۀ قلهکِ تهران، خانه خریده است (مرتضی مطهری) و با اتومبیل شخصی رفتوآمد میکند، پس با اشرافیگری و سرمایهسالاری موافق است»، که خطابههای این علامه شهید در بهشت زهرا (س) و دقیقاً یک ماه قبل از شهادتش، شخصیت دیگری را به ما مینمایاند؛ وی گفته بود: «اگر واقعاً اذعان کردیم به اینکه انقلاب ما یک انقلاب ماهیتاً اسلامی بوده، یعنی عدالتخواهانه بوده ولی عدالت اسلامی! آینده این انقلاب آن وقت محفوظ خواهد بود و این انقلاب آن وقت تداوم پیدا خواهد کرد که اولاً مسیر عدالتخواهی را برای همیشه ادامه بدهد؛ یعنی دولتهای آینده واقعاً و عملاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکافهای طبقاتی اقدام کنند، تبعیضها را واقعاً از میان ببرند؛ جامعه توحیدی به مفهوم اسلامی، جامعه بیطبقه به مفهوم اسلامی نه جامعه بیطبقه به مفهومی که دیگران می گویند (اشاره به تفکرات مارکسیستی گروهک فرقان) _که میان اینها از زمین تا آسمان تفاوت است_ ایجاد کنند، دولتِ حال و آینده برای برقراری جامعه بی طبقه اسلامی کوشش کنند و الّا اگر عدالت فراموش شود انقلاب شکست می خورد چون اصلاً ماهیت این انقلاب ماهیت عدالتخواهانه بوده است.
یکی دیگر از سیبلهای حملات فکری استاد مطهری، تفکرات مارکسیستی بود؛ بهگونهای که مارکسیسم با هر حرکت سیاسی، مذهبی به شدت مخالفت میکرد و اساساً دین را افیون جامعه میپنداشت. آنان نه تنها معتقد به جدایی دین از سیاست بودند بلکه با همه توان مشتاق بودند تا دین را از اجتماع ریشهکن کنند.
مرتضی مطهری در یکی از سخنرانیهای کوبنده خود در اوایل انقلاب اینطور میگوید: «اینکه مادیون و ضدمذهبها میگویند دین تریاک جامعه است، تخدیر است، عامل رکود و توقف است، توجیهگر مظالم و تبعیضات است، نگهبان جهل است، افیون تودههاست، راست است اما درباره مذهب حاکم و مذهب شرک و مذهب تبعیض که سوار بر تاریخ بوده و دروغ است درباره مذهب راستین، مذهب توحید، مذهب محکومان و مستضعفان که همواره از صحنه زندگی و تاریخ بیرون رانده شده است».
استاد مطهری در رد تفکرات سکولاریستی نیز اینطور بیان میکند: «همبستگی دین و سیاست که امثال سید جمالالدین (اسدآبادی) مطرح میکردند به معنای این نبود که (حاکمان) با استبداد سیاسی به خود قداست دینی بدهند، بلکه برعکس به معنی این است که توده مسلمان دخالت در سرنوشت سیاسی خود را یک وظیفه و مسئولیت مهم دینی بشمارد. همبستگی دین و سیاست به معنی وابستگی دین به سیاست نیست بلکه به معنی وابستگی سیاست به دین است».
شهید مطهری از سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با احساس خطر نسبت به آثار مخرّب و مسموم تفاسیر التقاطی و مارکسیستی گودرزی به روشنگری در این زمینه پرداخت. حجتالاسلام ناطق نوری در مورد جدّیّت شهید مطهری در برخورد با انحرافات فکری اکبر گودرزی میگوید: اولین کتابی که از گروه فرقان به دستم رسید، جزوه تفسیر سوره فرقان بود. من این کتاب را نزد مرحوم مطهری بردم و ایشان هم به من فرمودند: «هرچه از اینها گیرتان آمد برای من بیاور.» روزی به ایشان گفتم: «حاجآقا شأن شما بالاتر از این حرفهاست که وقتتان را صرف لاطائلات (حرفهای باطل) این پسرک کنید». ایشان جواب بسیار جالبی داد و فرمود: «فلانی! جوانهایی که این کتابها را میخوانند، نمیدانند یک بچهای به نام اکبر گودرزی این را نوشته، آنها تحت تأثیر این ادبیات و تفسیرهای کذایی و پرجاذبه قرار میگیرند. بنابراین من باید پاسخ اینها را بدهم تا جوانها از انحراف مصون بمانند. شأن روحانیّت و ما در این است که جوانها را حفظ کنیم و جلوی هر چیزی را که موجب انحراف آنها میشود، بگیریم.»
ضاربان شهید مطهری در تماس با روزنامههای کثیرالانتشار خود را اعضای گروه فرقان معرفی کرده و از ترور چندین تن از شخصیتهای سیاسی و مذهبی در آینده خبر دادند. در اطلاعیهای دلایل فرقان برای ترور شهید مطهری اینگونه بیان شده بود: «۱- همکاری با رژیم طاغوتی قبلی ۲- همکاری با رژیم ضد توحیدی فعلی و طراحی سیاستهای دیکتاتوری آخوندیسم ۳- مفسد فیالارض ۴- بدعتگذاری در دین و جعل اصطلاح دروغین «ماتریالیسم منافق» ۵- کوشش برای بازسازی ارتش ضد ملی ۶- سکوت در برابر کشتار وحشیانه خلق مسلمان کرد، ترکمنصحرا و… توسط ارتش».
گروهک الحادی فرقان متفکری را به همکاری با رژیم ضد توحیدی و طراحی سیاستهای دیکتاتوری آخوندیسم متهم میکردند که آن شخصیت توأمان به آزادی اندیشهها و رشد اجتماعی مردم اعتقاد راسخ داشت؛ مرتضی مطهری در همین باب میگوید: «بسیاری از مسائل اجتماعی است که اگر سرپرستهای اجتماع افراد بشر را هدایت و سرپرستی نکنند، گمراه میشوند. اگر هم بخواهند ولو با حسن نیت به بهانه اینکه مردم قابل و لایق نیستند و خودشان نمیفهمند آزادی را از آنها بگیرند به حساب اینکه مردم خودشان لیاقت ندارند، این مردم تا ابد بیلیاقت باقی میمانند.
مثلاً انتخابی میخواهد صورت بگیرد، حالا یا انتخاب وکیل مجلس و یا انتخاب دیگری؛ ممکن است شما که در فوق این جمعیت قرار گرفتهاید واقعاً حسننیت هم داشته باشید و واقعاً تشخیص شما این باشد که خوب است این ملت فلان فرد را انتخاب بکند، و فرض میکنیم واقعاً هم آن فرد شایستهتر است، اما اگر شما بخواهید این را به مردم تحمیل بکنید و بگویید شما نمیفهمید و باید حتماً فلان شخص را انتخاب بکنید، اینها تا دامنه قیامت مردمی نخواهند شد که این رشد اجتماعی را پیدا کنند. اصلاً باید آزادشان گذاشت تا فکر کنند، تلاش کنند، آنکه میخواهد وکیل بشود تبلیغات کند، آن کسی هم که میخواهد انتخاب بکند مدتی مردد باشد که او را انتخاب بکنم یا دیگری را، او فلان خوبی را دارد، دیگری فلان بدی را دارد. یک دفعه انتخاب کند، بعد به اشتباه خودش را پی ببرد، باز دفعه دوم و سوم تا تجربیاتش کامل بشود و بعد به صورت ملتی در بیاید که رشد اجتماعی دارد. و الّا اگر به بهانه اینکه این ملت رشد ندارد باید به او تحمیل کرد، آزادی را برای همیشه از او بگیرند، این ملت تا ابد غیر رشید باقی میماند. رشدش به این است که آزادش بگذاریم ولو در آن آزادی ابتداً اشتباه هم بکند.»
در نهایت، بهانههای فرقان برای ترور شهید مطهری بدون داشتن هیچ مبنای شرعی، عقلی و قانونی و با کجفهمی و برداشتهای سلیقهای و خودسرانه گودرزی و همفکرانش، منجر به ریخته شدن خون پارهتن امام و امت اسلام شد.
کد خبر 749610